هر سازمان و کسب و کاری در راستای هماهنگی با پیشرفت تکنولوژی و یا توسعه و رشد نیاز به خودکارسازی یا بهینه کردن مدیریت منابع خود دارد. سامانه های زیادی برای اتوماسیون کردن سازمان وجود دارد. غالبا این سامانه ها برحسب نیازسنجی و امکان سنجی ها و با تفکری نرم افزاری و عموما به شکل جامعه طراحی و پیاده سازی می شوند.
پیاده سازی و اجرای سامانه های اتوماسیون اداری و منابع همواره با مقاومت تغییر و یا در نظر نگرفتن فرآیندهای دستی و سنتی و اجرای آنها به شکل نرم افزاری غالبا به نتیجه دلخواه و بهینه نمی انجامد. در این میان نیاز است یک واسط با درک تفکر نرم افزار توام با شناخت فرآیندهای سازمانی و کسب و کار به اجرای پروژه کمک کند تا ساختاردهی نرم افزاری و توسعه پذیری سامانه لحاظ شود و همچنین فرآیندهای سازمان بهینه و بازمهندسی شود تا بهترین همخوانی و بهره وری با اجرای اتوماسیون و سامانه در سازمان و کسب و کار شکل بگیرد.
سازمان ها و کسب و کارهای دارای قدمت و سنتی نیاز دارند که فرآیندهای اداری خود را چابک کنند تا از منابع خود در راستای اهداف سازمان به بهترین شکل و بهره ورترین حالت استفاده نمایند. شاید فرآیندها در حالت عادی کارآ باشند. اما ممکن است با ورود تفکر اتوماسیون و تلاش برای انجام این فرآیندها در سامانه ها این فرآیندها به جای بهره ور شدن به افزایش تخصیص منابع و افزایش هزینه های مالی و زمانی منجر شود. لزوم بررسی فرآیندها و بازمهندسی و بهینه سازی آنها این فرآیندها را به مسیر درست و در راستای رویکرد و اهداف سازمان هدایت می شود.
بازمهندسی فرایند کسبوکار (BPR) یک استراتژی مدیریتی است که بر تجزیهوتحلیل و طراحی فرایندها و جریانهای کاری درون سازمان تمرکز دارد. از این مفهوم در مدیریت تولید و تئوری سازمان گاهی با عنوان مهندسی مجدد فرایند نیز یاد میشود.
واژه «بازمهندسی فرایند کسبوکار» برگردان پارسی Business process re-engineering است که با فرم کوتاه BPR نمایش داده میشود. این رویه که با عنوان مهندسی مجدد سازمانی نیز شناخته میشود یک راهکار مدیریت فرآیند کسبوکار در سازمان است. همانطور که از نام این راهکار برمی آید موضوعش پیرامون یک تصمیم رادیکال مبنی بر از نو بنا کردن همه امور میباشد. مهندسی مجدد فرایندهای کسبوکار درباره روشهای متحول کردن ساختار کسبوکار با استفاده از فناوری اطلاعات بحث میکند.از این نظریه میتوان هم در جهت ایجاد تحول در کسب وکار به کمک فناوری اطلاعات و هم در جهت تسهیل روند سازگاری محیط کسبوکار با تغییرات سریع ابزارها و راهکارهای فناوری اطلاعات بهره جست.
مهندسی مجدد فرآیندهای کسبوکار یعنی آنالیز دقیق و حساس جدی کسبوکار و طراحی مجدد و رادیکال فرآیندهای موجود به منظور دستیابی به بهبود قابل ملاحظه در راندمان کسبوکار. در مدیریت کیفیت فراگیر روند بهبود و اصلاح بیشتر متکی بر کنترل آماری وضعیت کسبوکار است. در حالیکه روند خلاقیت و نوآوری در نظریه مهندسی مجدد فرآیندهای کسبوکار بیشتر متکی بر نقش فناوری اطلاعات است. پای مدیریت فناوری اطلاعات از همینجا به بحث مدیریت تغییر در فرآیند کسبوکار باز میشود.
مهندسی مجدد شیوهای برای بازسازی سازمان و مدیریت است که در آغاز دهه ۹۰ در ادبیات مدیریت ظهور کرد. هر سازمان و یا شرکت، یک نهاد اجتماعی است که مبتنی بر هدف است. سازمان دارای سیستمهای فعال و هماهنگ است و با محیط خارجی ارتباط دارد. در گذشته، هنگامی که محیط نسبتا باثبات بود بیشتر سازمانها برای بهرهبرداری از فرصتهای پیشآمده به تغییرات تدریجی و اندک اکتفا میکردند. با گذشت زمان، در سراسر دنیا سازمانها دریافتهاند که تنها تغییرات تدریجی راه گشای مشکلات کنونی آنان نیست. گاهی برای بقای سازمان لازم است تغییراتی به صورتی اساسی و زیربنایی در سازمان ایجاد شود. امروزه در سراسر دنیا این تغییرات انقلابی را با نام مهندسی مجدد میشناسند.
در روششناسی بازمهندسی فرایند کسبوکار صورت مساله عبارت است از ایجاد تغییرات سریع که ابزار این تغییرات فناوری اطلاعات است. گاهی این تغییرات برای ایجاد سازگاری با محیطی است که ابزارهای سیستم اطلاعات مدیریت پدید میآورند و گاهی نیز از فناوری اطلاعات برای پیاده سازی تغییر در فرآیند کسبوکار استفاده میشود.
مهندسی مجدد عبارت است از بازاندیشی بنیادین و ریشهای فرایندها برای دستیابی به پیشرفتی شگفتانگیز در معیارهای حساسی چون کیفیت و سرعت خدمات. اگر تنها یک سرانجام غیرقابلقبول وجود داشته باشد آن است که همه شرکتها و سازمانها و از جمله دولتها امروزه ناچارند که خود را از نو تعریف کنند. نیروهای زیربنایی نقشآفرین کنونی روشنتر از آن هستند که دست از آینده بردارند. سازمانهای تازه، شرکتهایی خواهند بود که بهطور مشخص برای بهرهبرداری در جهان امروز و فردا طراحی میشوند. این سازمانها، نهادهایی نیستند که از یک دوران اولیه و باشکوه که ربطی به امروز ندارند انتقال یابند.