تجربیات و دانش ارزشمندترین دارایی های یک کسب و کار یا سازمان است. همان میزان که دانش و تجربه قائل به افراد و متخصصین و مدیران یک سازمان است به همان میزان نیز در خطر حذف از سازمان است. اینکه منابع دانشی یک سازمان قائل به فرد باشد یک استراتژی خطرناک است. از این رو مدیریت دانش توانسته با حفظ ارزش های حوزه منابع انسانی، دانش را به عنوان یک دارایی در ساختار سازمان حفظ کند و این دانش در ساختار سازمانی توسعه یافته و به شکل خرد رشد کند.
خطاناپذیری به شکل یک نگرش و رویکرد فکری و فرآیندی می تواند در ساختار سازمان پیاده سازی شود. اینکه خطایی به شکل سهوی یا عمدی باعث شود بخشی در طول زمان دچار مشکلی شود شامل گستره زمانی است که ممکن است هرآنچه با آن بخش مرتبط است را به انجراف و خطا بکشد. هزینه های جبران و هزینه های اصلاح گاهی مالی خواهند بود و گاهی بزرگتر و باعث نابودی یک کسب و کار یا سازمان شوند.
اینکه این خطاها قابلیت شناسایی در اولین وقوع ها داشته باشند فرآیند مهمی است. چک لیست ها و فرآیندهای منظم که در فرآیند های تولید نیز استفاده می شود می توانند امکان واکنش به مشکلات بزرگ را قبل از وقوع و در هنگام اولین نشانه ها بدهند. یک مشتری بد، یک کارمند اشتباه یا یک فرآیند یا فناوری اشتباه نشانه هایی دارد. ممکن است این نشانه ها فقط در تجربه یک فرد باتجربه در منابع انسانی یا فناوری اطلاعات یا مدیریت پروژه وجود داشته باشد. اما کنترل و ارزیابی های مداوم گاهی به دلیل فشارکاری و یا فراموشی ممکن است تبعات زیادی داشته باشد.
وقتی دانش و تجربیات و اطلاعات حجیم به شکلی ساختاریافته و قابل بازیابی برای استفاده داشته باشند می توان خطوط قرمز و مرزی را برای مشکلات تعیین کرد. با نزدیک شدن به این خطوط ناظران و مدیران سازمان می توانند ارزیابی ها و بررسی ها را قوی تر کنند و راهبری را به مسیر اصلی بازگردانند.
چرخه دانش و یا به عبارتی،فرایند مدیریت دانش از چهار بخش اصلی تشکیل شده است: در مرحله اول میباید دانش موجود در سطح سازمان و موانع آن شناسایی شود. این شامل دانش صریح و ضمنی نزد افراد، بانکهای اطلاعاتی و مستندات است. سپس اخذ و کسب گشته به صورت مناسبی ذخیرهسازی گردد. سپس برای اینکه دانش با ارزش شده،به هم افزایی و زایش مجدد دانش منجر گردد. باید دانش موجود نزد افراد به اشتراک گذاشته شده و تسهیم گردد.پس از طی این مراحل،اکنون باید از دانش کسب شده در جهت اهداف عالیه سازمان استفاده کرد. خلق دانش شامل ورود اطلاعات جدید به سیستم و حاصل به اشتراکگذاری و تسهیم دانش نزد افراد است.خلق دانش خود شامل اکتساب،کشف و توسعه دانش است.
فرهنگ سازمانی و ساختار سازمانی باید پشتیبان سیستم مدیریت دانش در سازمان باشد. یک فرهنگ سازمانی که در آن خلاقیت و نوآوری یک ارزش محسوب میشود یکی از ابعاد پیش برنده مدیریت دانش است.
فرهنگ (باورها و تصورات)، توسط اعضای سازمان به اشتراک گذاشته میشود. ارزشهای سازمان، اصول و مقررات نانوشته و روشهای اجرایی، منابع فرهنگی دانش را تشکیل میدهند. محتوای فرهنگ سازمان، به عنوان منبع دانش میتواند توسط افراد، دستورالعملها، روش کار و دستگاههای رایانهای سازمان تقویت شود. بنابراین، یادگیری و رشد فردی و سازمانی باید یک ارزش تلقی شود. تمامی کارکنان سازمان در تمامی سطوح و در هر موقعیتی، براین باورند که باید دانش و اطلاعات خود را،جهت رشد و موفقیت سازمان،با یکدیگر به اشتراک گذارند. این تفکر باید در سازمان تشویق و پشتیبانی شود.
به کارکنان اجازه سعی و خطا، تجربه و یادگیری داده میشود. در چنین فرهنگ سازمانی، تفکر، اتلافوقت تلقی نمیشود بلکه تشویق هم میگردد. فضای حاکم بر سازمان به گونهای است که تمام افراد با شوروشوق تمام در پی یادگیری و انتقال آموختههایشان به دیگران هستند.ارتباطات به مرزهای تیمی،بخشی و حتی سازمانی محدود نمیشود و جریان آزاد اطلاعات،دانش و ایدهها برقرار است. تمامی افراد سازمان براساس سهمی که در رشد دانش سازمان داشتهاند مورد ارزیابی و تشویق قرار میگیرند. افراد به سادگی میتوانند به خبرگان و متخصصان دسترسی داشته باشند و از دانش آنها بهرهمند شوند.
عناصر مدیریت دانش عبارتند از: فرد: کارگر دانشی،واحد اصلی ایجاد،ذخیره و استفاده از دانش در سازمان است. گروه: شبکهها(رسمی و غیررسمی)، از نظر دانش،سرمایه مهمیاند که معمولا غیرعینی هستند.گروهها متشکل از کارکنانی هستند دارای تجربیات مشترک که معمولا فزایندهای از دانش را به وجود میآورند. سازمان:کل سازمان میتواند به صورت نهادی نگریسته شود،که نتایج مجموعهای از دانش را تجسم میبخشد.
ساختار و فضای کاری به گونهای است که افراد میتوانند بدون ایجاد مزاحمت برای دیگران و بدون محدودیت، در فضای غیررسمی به بحث و گفتوگو بپردازند.جلسات به گونهای مدیریت میشود که هرگز یک نفر بر جلسه حاکم نیست و گفتوگوی آزاد و چند جانبه،با مشارکت همگان وجود دارد.محیط سازمانی مشخصههای زیادی دارد که منبع دانش بالقوه هستند. بنابراین از طریق ارتباط با این مشخصهها،یک سازمان میتواند منابع دانش خود را پیدا کند.این موضوع میتواند به صورت منبع دانش مجازی که میتواند در دسترس باشد یا از محیط کسب شود،مورد توجه قرار گیرد. برای مثال شبکه گسترده جهانی اینترنت یک منبع دانش مجازی است که به طور نسبی ساده و کمهزینه است.
پیادهسازی مدیریت دانش در سازمان همچون پیادهسازی هر روش دیگری، باید در یک فرایند گامبهگام و آرام صورت گیرد، پیادهسازی مدیریت دانش شامل شش مرحله است:
۱- آموزش مفاهیم و جلب نظر مدیران : اجرای هطر طرح جامعی در سازمان،احتیاج به جلب نظر مدیران و نیز آموزش مفاهیم و موضوع طرح در سطح کارشناسی دارد.به خصوص آن که مدیریت دانش،باید توسط خود اعضای سازمان راهبری و هدایت شود.بنابراین در ابتدای طرح باید کارگاههای آموزشی مشارکتی در جهت جلب نظر و آشناسازی تخصصی اعضای سازمان پیادهسازی شود.
۲- ارزیابی عملکرد مدیریت دانش سازمان: پس از آشنایی و جلب نظر مدیران،لازم است وضعیت موجود به صورتی کاملا شفاف مورد بررسی قرار گیرد.در این راستا پرسشنامه ارزیابی مدیریت دانش در سازمان و در میان کارشناسان توزیع میشود که برگرفته از نوع سازمان،چک لیستهای مشابه طرحهای مدیریت دانش و نیز موقعیت کلی سازمان میباشد.
۳- تشکیل تیم دانش: پس از ارزیابی متخصصان مدیریت دانش و مدیران سازمان و برگزیدن سناریوی مطلوب و گام دانشی بعدی،با توجه به نیازهای سناریوی پیشرو،تیمهای مدیریت دانش در سطوح مختلف سازمان از میان اعضای سازمان انتخاب میشود.این افراد در کنار امور پیشین خود،وظایف جدیدی را(که البته به لحاظ زمانی ایجاد مشکل نمیکند)برعهده میگیرند.
۴- تدوین چشمانداز دانش: براساس سناریوی مقبول، چشمانداز دانشی سازمان ترسیم و بر مبنای آن برنامه استراتژیک دانشی مبتنی بر نقاط قوت و ضعف سازمان به لحاظ دانش مشخص میشود.پس از آن آییننامههایی در جهت پیادهسازی مدیریت دانش در بخشی از سازمان طراحی و ابلاغ میشود.
۵- اجرای طرح پایلوت: بخشی از سازمان که به عنوان طرح پایلوت مورد تصویب قرار گرفته،مورد تحلیل مجدد قرار گرفته و براساس نتایج تحلیل با همان روش قبلی و با در نظر گرفتن نتایج به دست آمده از کل سازمان، روشها و راهحلهای مدیریت دانش در سه حوزه ساختار،تکنولوژی و انسان مورد بررسی قرار میگیرد.
۶- ادامه مستقل واحد مدیریت دانش: در صورت مقبول بودن طرح پایلوت،طرح پیادهسازی مدیریت دانش در فرایند مرحلهای،در بخشهای دیگر سازمان پیاده میشود.البته در این بخش شکلگیری واحد مدیریت دانش در سازمان الزامی است و این بخش باید به عنوان بخشی از چارت سازمانی شناخته شود.
تاکنون در تحقیقات مختلف مدلهای مدیریت دانش مختلفی معرفی شدهاند که هریک از آنها بر روی یک جنبه از مدیریت تمرکز کردهاند.
مدل فرایند دانش: داونپورت و پروساک این مدل را ارائه کردند. به زعم آنها فردی که اطلاعات را تولید میکند و میتواند به دادهها معنا بخشد روی فرایندهای پنجگانه تاکید دارد. این مدل به واقعیتهای خام موجود در دادهها معنا میبخشد. در این مدل همچنین قواعد کاربردی نرمافزارها یا پایگاه دادهها برای تبدیل دادهها به اطلاعات معنادار تشریح میشود. فرایند اطلاعات تحت تأثیر و عامل قرار میگیرد: این عوامل دانش صریح و دانش ضمنی هستند.
مدل مشارکتی در یاددهی و یادگیری: مدل مشارکتی در یاددهی و یادگیری بر محورهای زیر تأکید دارد: ایجاد یک مدل ذهنی نو برای هر موقعیت جدید به جای به کارگیری دستورالعملهای کلی یکسان در موقعیتهای متعدد. استدلال در مورد الگوهای کیفی و درک مستقیم به جای تجربه و تحلیل و تعیین مقدار و کمیت و در نهایت تفکر برحسب یک نظام کلی و به هم مرتبط به جای اجزاء جداگانه.
مدل بینش از اطلاعات به بصیرت و دانایی: چگونگی استفاه از هوش و مراحل آن از اطلاعات به دانایی، دریافت اطلاعات، سازماندهی اطلاعات، و کاربرد علمی دانش در زندگی، طبقهبندی شده است. موفقیت یک سازمان بستگی به این دارد که تا چه حد از دانش استفاده کرده و دانش جدید به وجود آورد. پیش از این که سازمان بتواند دانش را مدیریت کند یا آراء جدیدی خلق کند باید بداند چقد دانش در اختیار دارد.
مدل دانش ضمنی: براساس این مدل بیشتر از دو سوم دانش حیاتی هر سازمان مستقیما از دانش ضمنی ناشی میشود. این دانشی است که کارکنان در ذهن خود نگه میدارند. با برداشتن ضمنی بیشتر سازمانها بر دانش صریح و بازیابی اطلاعات متمرکز میشوند. این مدل نشان میدهد که چگونه دانش ضمنی عمیقا بر فرایندهای خلق دانش تأثیر میگذارد. این بازخوردها فقط از دانش حاصل نمیگردد بلکه با اطلاعات غیر کمی نیز غنی میشود. عمدتا این مدل بر چهار عامل غیر ملموس،نوآوری،درک و فهم قضاوت و تجربه تکیه دارد.
مدل حلزونی مدیریت دانش: این مدل به شرح زیر به تجزیه دانش میپردازد: تولید دانش: کسب دانش فرایند-ترکیب دانش واقعی بودن دانش-ایجاد دانش ثبت دانش ذخیره دانش: روند دانش (چگونگی دانش) کاربرد دانش: علت (چرا بدانیم)
مدل مفهومی مدیریت دانش: این مدل بر سه محور داده، اطلاعات،دانش از طریق دانش ضمنی و دانش تلویحی در تولید دانش تأکید دارد. همچنین بر اهمیت سیستمهای اطلاعاتی به عنوان یک عامل ورودی عمده تأکید میکند. با استفاده از دانش تلویحی، اسناد،منابع دادههای مستند و گزارشات به درک،قضاوت و تجربه از طریق دانش ضمنی میرسد.